Friday 12 July 2013




تاریخ را بخوانیم تا به یقین برسیم

پس از برگزاری مرحوم استاد مهوچهر سالیا نگارنده در همین هفته نامه اروند موضوعی را مطرح نمودم که سخت باعث رنجش خاطر برخی از دوستان گردید!!
مطالب نوشته شده در خصوص کم لطفی برخی از دوستان و یاران نزدیک آقای سالیا به ایشان بود و اینکه آنها در زمان حیات این مرد فراموش نشدنی کارهایی را انجام دادند که هرگز از حافظه تاریخ محو نخواهد گردید!!
یکی از دوستان بسیار عزیزی که در آن هنگام ازنگارنده خرده گرفت و عنوان نمود که حداقل در چنین شرایطی نوشتن این متن زیاد خوشایند نمیباشد آقای علی پارسا بودند البته علی آقا درست میگفت در آن شرایط که همه برای پاسداشت ارزشهای پیر فوتبال آبادان گرد هم جمع شده بودند.
بیان اینگونه واقعیات زیاد جالب و صحیح نبود اما هر تمام آن نوشته ها و مطالب اتفاقاتی بودند که بالاخره زمانی می بایست در مورد آنها صحبت میشد هر چند بقول علی پارسا میشد این مطالب را زمانی دیگر نقل نمود. با این همه و در طول روزگارانی که بر فوتبال آبادان و تاریخ باشگاه صنعت نفت سپری شده باز هم در برهه هایی از زمان اتفاقات تلخ و شکننده ای رخ داده که هیچگاه حاضر به فراموش نمودن آن مسائل نیست.
یکی از تلخ ترین اتفاقات تاریخی فوتبال آبادان جدایی مردانی است که بدلیل بی مهری صاحبان وقت تیم نفت ناباورانه رخت غربت را بر تن نمودند تا با رفتنشان بقولی اسباب آرامش دیگران را فراهم نمایند. اما آنها چه کسانی بودند و چرا از تیم خوشنام آنهم در عین لیاقت و کارآیی جدا شدند؟
برای کسب اطلاعات بیشتر و درک بهتر این موضوع مدتی قبل از عبدالواحد بزمه در خصوص یکی از همین جداشدگان از تیم نفت سوالاتی پرسیدم مردی که نامش اسفندیار دوستانی است و مردم او را تا ابد به عنوان مردی صبور- پاک – بی آلایش و دست نایافتنی دوست دارند.
مردی از جنس فوتبال و با قد و قامتی بلند که حال سالهاست مثل ایام جوانیش که مظلوم و محجوب بود مظلومانه چهره در خاک فرو برده است بی شک مرحوم دوستانی را باید از بزرگترین مدافعان عصر 50 فوتبال ایران دانست. مردی که همه چیزش در نظم و انظباط و علم و آگاهی به مسائل روز فوتبال خلاصه میشد.
وقتی از بزمه پرسیدم شما فکر میکنید چه اتفاقاتی رخ داد که دوستانی مجبور شد در عین لیاقت و نجابت در حالی که از ستونهای بزرگ فوتبال آبادان بود از تیم بزرگ نفت جدا شود و به اهواز برود؟ فقط این جمله کوتاه را گفت روزی واقف سرمربی تیم در حالی که دوستانی سرحال و قبراق در کنار ما ایستاده بود گفت بزمه امروز باید در نقش دفاع میانی بازی کنی!! همین جمله کوتاه بزمه برای من کافی بود تا پی به این موضوع ببرم که متاسفانه پیر محجوب فوتبال شهرمان آقای واقف که انصافا زحمات جبران ناپذیری برای فوتبال و فوتبالیستهای شهرمتقبل شده اند در آن مقطع دچاراشتباهات و شاید تصورات نادرستی از مرحوم دوستانی شده و بی دلیل مدتها او را از بازی ترکیب اصلی تیم کنار میگذارد.
فردای همانروز تلفن را برداشتم و به گوشی همراه اضغر برادر کوچکتر مرحوم دوستانی زنگ زدم عصر بود و به اصغر گفتم صادقانه بگو چی شد که مرحوم اسفندیار دوستانی به یکباره از تیم نفت جدا و به تیم نیروی اهواز پیوست؟ نمیدانم چه شد کهاو یکباره منقلب شد و از بیان واقعیاتی که جلو چشم او در حرکت بود طفره رفت؟ و باز هم برادر کوچکتر حرمتها را نشکست و از بیان اتفاقات تلخی که در سالهای میانی دهه 50 بر برادرش گذشته بود صرف نظر کرد.
اصغر تنها چیزی که گفت برمکی مربی اولیه نفت مرحوم اسفندیار را بسیار دوست داشت و همیشه از او به عنوان یک بازیکن بزرگ و قابل یاد میکرد. اسفندیار در سال اول جام تخت جمشید جسته گریخته برای نفت بازی میکرد و همیشه هم خوب بودو هم از بازی او لذت میبردند. بعدها موجی آمد و تاجیها را نخواست و اسفندیار هم آرام آرام قربانی همان کج سلیقگی ها و حق خوریها شد. حق هم با آنها بود گروهی که آمدند صلاح دیدند اسفندیار دوستانی در تیم نباشد و اسفندیار هم متواضعانه پذیرفت و به شهر همسایه اهواز رفت تا سالهای اوج فوتبالش را در آن شهر و در کنار سایر آبادانیهای جدا شده از نفت سپری کند!!!
هر چند خیلی تلاش کردم تا اصغر دوستانی را وادار به بیان صحبتها و واقعیات بیشتری کنم ولی او زیر بار نرفت و گفت بگذار آنچه بر او و دوران فوتبالش در آبادان گذشته مثل یک راز سر به مهر همچنان خاموش و بی جواب بماند. آخرین جمله ای که برادر مرحوم عنوان نمود این بود اسفندیار مرد محجوب و رازداری بود. او هرگز نخواست تا تلخی های زندگی و سختیهای که برخی از دوستان برای او بوجود آوردند را به ما بگوید اصولا او مرد بزرگ و با منشی بود. با این حال آنچه بر مرحوم اسفندیار دوستانی به عنوان یکی از 5 مرد مستحکم خط دفاعی فوتبال کشور در دهه 50 گذشته همواره در حافظه تاریخ زنده میباشد. از همان روزهایی که مرحوم حمید برمکی با لباس گرمکن ورزشی سر زمین تاج میآید و از اسفندیار برای حضور در تیم نفت آبادان دعوت به عمل میآورد تا دورانی که دوستانی با رفتنش به نیرو آهنگ خاصی به تیم میدهد و باعث میشود نیروی اهواز در فوتبال ایران جان تازه ای بگیرد. از پاسهای بلند 60 – 70 متری تا گلهای قشنگی که برای تاج آبادان به ثمر میرساند. درست در سال 1355 بود که حشمت مهاجرانی سرمربی تیم ملی اسفندیار دوستانی را به اردوی این تیم دعوت مینماید و دوستانی با و وجود مدافعانی مثل حسین گازرانی – نصرالله عبدالهی – حسن نایب آقا – بیژن ذوالفقارنسب و سهام الدین میرفخرایی در مقدماتی جام جهانی 1978 آرژانتین و دیدار ایران با تیمهای کره و هنگ کنک و استرالیا در جمع 22 بازیکن تیم ملی ایران قرار می گیرد. بی گمان پاس عمقی و بلند دوستانی به یار خودی در پیروزی یک بر صفر نیرو اهواز در برابر پرسپلیس در ورزشگاه یک صد هزارنفری هرگز فراموش نخواهد شد. همان روزگاری که گامبوش مربی با تجربه نیرو در جام تخت جمشید از دوستانی میخواهد که برای سپری نمودن یک کلاس مربیگری به اروپا برود تا او برای همیشه نیرو را به آن ستاره بزرگ بسپارد. دوستانی یکی از بهترین کاشته زنان تاریخ فوتبال ایران بود درست در اوج فوتبالش روزی یکی از خبرنگاران خطاب به یار وفادار و هم تیمی او نامدار ملاح زاده میگوید به نظر شما بهترین کاشته زن ایران کیست که نامدار پاسخ میدهد فقط اسفندیار و باز هم در جایی خواندم که گامبوش گفته است اگر ده سال قبل اسفندیار دوستانی در مسیر مربیگری من قرار میگرفت حتما او را به اروپا میبردم. مثل اسفندیار دوستانی بودند بازیکنانی نظیر مرحوم علی نیکوئی – محمد علی ملک زاده – حمدالله گلناریان – اسماعیل کشتکار که به دلیل کم لطفی برخی از صاحبان وقت نفت مجبور به ترک دیار شده و در عین لیاقت تیم صنعت نفت را به مقصد نیروی اهواز ترک نمودند. جالب آن که اصغر دوستانی برادر کوچکتر اسفندیار مثل او فوتبالیستی بزرگ و ارزشمند بود اصغر دوستانی در سال 1352 هم زمان با برگزاری مسابقات بین المللی جوانان و با حضور تیمهای ملی جوانان عراق – عربستان – کویت و تیمهای ملی ایران و منتخب اصفهان در غالب باریکن تیم جوانان خوزستان یکی از بهترین دوران فوتبال خود را سپری کرد و بقول عبدالواحد بزمه جای اصغر دوستانی برای همیشه در تیم نفت خالی خواهد ماند. در هر صورت خاطره این دو برادر که از نام آوران فوتبال آبادان و ایران محسوب میشوند همواره زنده خواهد ماند. با این همه اسفندیار دوستانی بعد از اتمام مسابقات جام تخت جمشید سالهای زیادی را در خدمت به جوانان فوتبال دوست خوزستانی سپری نمود. وقتی به آلبوم افتخارات باشگاه نیروی اهواز نگاه میکنید متوجه خواهید شد که هر جا نام اسفندیار دوستانی به وضوح میدرخشد.
نویسنده جواد حبیبیان ( پنج شنبه 29مهر 1389 هفته نامه اروند شماره 114 )

نگارنده سیروس از شاگردان مرحوم اسفندیار دوستانی ( 24 خرداد 1392

No comments:

Post a Comment